آیا حیوانات هم دارای احساسات هستند؟ شواهد در حال افزایشی این پیشنهاد را می دهند که ما انسانها تنها گونه دارای احساسات نیستیم. احساسات حیوانات (animal emotions) در بسیاری موارد ما را تحت تاثیر خود قرار داده چه در زندگی روزمره با آن روبرو شده باشیم چه در اینترنت مثل کلیپی از ببر که چند وقت پیش آن را روی سایت قرار دادیم؛ آیا واقعا این ببر خالی از احساسات بود و با این حال اینگونه از بچه میمون مراقبت می کرد؟!! احساسات حیوانات امری انکار ناپذیر است و هیچ شکی در آن نیست با این حال هنری نیکولز در جستجوی این است که آیا حیوانات احساساتی چون عشق، غم، ترس و حسادت را تجربه می کنند؟ با ما همراه باشید تا ببینیم آیا حیوانات هم واقعا احساسات دارند …
در کوهستانهای بلند غیر قابل سکونت و پوشیده از برف ایالت شیچوان در چین، دو پاندای بزرگ بر روی پشت خود نشسته و به پایین یک سراشیبی سورتمه بازی میکنند. آنها میتوانند با این کار برای رسیدن و گرفتن یک بامبو به بامبوی دیگر کمترین تلاش ممکن را بکنند. از طرف دیگر، ممکن است آنها خود را با کمی تفریح پر از آدرنالین سرگرم کرده باشند.
هزاران مشاهده مانند این مورد، به این موضوع اشاره میکند که شاید ما تنها موجودات دارای احساسات نباشیم. ما همه میدانیم که فیلها به نظر می رسد که به سوگواری مرگ یکی از هم نوعان خود می پردازند، به طوری که آنها در سکوت دور هم جمع میشوند، گوشها لخت افتاده و خرطوم هایشان با ملایمت جسد را کاوش میکنند. اما مثلهای بسیار دیگری در مورد احساسات حیوانات وجود دارد.
برای مثال یک نهنگ گوژپشت ماده، زمانی که از تورهای ماهیگیری که در آن گیر افتاده بود رها شده، از خوشحالی دایرهوار شنا میکند، و با ضربات ملایم از قدردانی به سمت انسان غواصی که آن را نجات داده برمیگردد. و یا رسوس ماکاک (گونه ای میمون) که به نظر میرسد از افتادن به داخل یک گودال خجالت زده شده است؛ به سرعت از جا بلند شده، اطراف را با نگرانی نگاه میکند تا ببیند آیا توسط میمون همنوعی دیده شده است یا نه، سپس به سرعت شرمندگیاش را فراموش کرده و به کار خود ادامه می دهد.
اینها داستانهای جالبی میباشند؛ اما آیا آنها چیزی فراترنمایند هستند؟ زیرا با این همه، شما نمیتوانید از یک حیوان بپرسید که چه احساسی دارد. یا اگر هم بپرسید، غیر ممکن است که جوابی بگیرید. نیکولاس تیمبرگن، اتیولوژیست برنده ی جایزه ی نوبل چنین مشکلی را در کتاب خود، مطالعه غریزه، در ۱۹۵۱ این گونه نتیجه میگیرد؛ “به دلیل این که پدیدههای ذهنی(شخصی) نمی تواند به صورت عینی در حیوانات مشاهده شود؛ این امر ایده آل خواهد بود که حضور آن ها را قبول یا رد کنیم.”
امروزه شما معمولاً با این دیدگاه مواجه میشوید.اگر محققان تلاشی برای نفوذ به عمق ذهن دیگر گونهها کنند، احتمالاً به anthropomorphism (اعمال طرح خصوصیات انسانی بر روی حیوانات، کاری که توسط بسیاری از دانشمندان غیر اخلاقی تلقی می شود)، متهم میشوند.
غرایز ابتدایی اگرچه، به طور رو به افزایشی، بیولوژیستهایی هستند که مطالعه احساسات حیوانات را کار اصلی خود در زندگی کرده اند. جاک پنکسپ، یک محقق علوم عصبی از دانشگاه ایالت واشنگتن، می گوید؛ “من خوشحالم که شغلم را برای واقعیت قربانی کنم.”
برای پنکسپ، گواه این موضوع که انسان ها تنها حیوانات دارای احساسات نیستند، پرهیجان است. وی توضیح می دهد که ما، انسانها، دارای نئوکورتکس(بخشی از مغز که با اندیشه، ارتباطات و ادراک حسی درگیر است) بیشتری نسبت به دیگر پستانداران هستیم. “اماکوچکترین مدرکی وجود ندارد که بیان کند که نئوکورتکس میتواند به خودی خود احساسات تولید کند.” او ادامه میدهد، احساسات از طریق فعالیتهای درون مسیر پاداش و تنبیه که در عمق مغز قرار گرفتهاند، منطقهای که در تمام پستانداران یکسان است، شکل میگیرند.
آزمایشات متعدد نشان داده که قرار دادن یک الکترود در مناطق مختلف از این هسته کوچک مغز قادر به تحریک یک بازهای از احساسات پایهای در حیوانات، شامل خشم، ترس، شهوت و غم است. اگر ساختار این منطقه از مغز، انتقال دهندههای عصبی و مجموعه رفتارهای احساسی که آنها میسازند، بین انسانها و حیوانات مشترک است، چرا احساسات نیز نتوانند یکسان باشند؟
این یک منطق داروینی پایه است؛ به طوری که داروین در نزول انسان در ۱۸۷۱ نوشته است “هیچ شکی وجود ندارد که بین ذهن پستترین انسان و بالاترین حیوان تفاوت وسیع و گستردهای است. ” در هر حال، تفاوت بین ذهن انسان و بالاترین حیوانات، با این که بسیار است، مطمئناً از یک درجه بوده اما از یک نوع نمیباشد.” در سطح توالی DNA، متابولیسم سلولی، آناتومی یا رفتار، نادیده گرفتن شباهتهای بین میمون و انسان بسیار سخت است. پنکسپ میگوید؛ “چنین چیزی در مورد احساسات نیز صادق است.”
در ۲۰۰۹، محققان چنین استدلالی را به نتیجه منطقیاش رسانده، یک توکسونومی از پریماتهای بالاتر که منحصراً برپایه روش خنده آنها بود، را ساختند. دانشمندان استدلال کردهاند که، یک مقایسه از صداهای خنده ناشی از غلغلک ایجاد شده توسط بچههای اورانگوتانها، گوریلها، شامپانزهها، بونوبوها و انسان ها باید نشان دهنده بازتاب رابطه تکاملی آنها باشد. این مشخص شد که، خنده انسان بیشترین شباهت را به خنده شمپانزه و بونوبوها داشته و کمترین شباهت را با اورانگوتان ها داراست.
از این موضوع، آنها نتیجه گرفتند که منشا خنده انسان میتواند تا حدود حداقل ده میلیون سال، تا زمانی که آخرین اجداد مشترک انسان و میمونها پا بر زمین گذاشته است، ردیابی شود.
بر اساس مطالعات پنکسپ بر روی خنده رتها، در حقیقت، خنده و احساسات گرمی که ایجاد میکند، احتمالاً منشا کهنتری دارند. او بیان میکند که این خط جستجو معمولاً باعث “نهایت شوخیهای بد” گفته شده توسط بعضی از همکاران عصب شناسش است. اما این امر نشان میدهد که چگونه ممکن است تا، با کمی خلاقیت در تفکر، یک نگاه اجمالی به درون ذهن حیوانات انداخت.
کارهای پیشین بر روی ارتباطات رتها نشان داد که این جوندگان در موقعیت های متفاوت اجتماعی از انواع صداهای فراصوت مختلف استفاده مینمایند. برای مثال، آنها یک جیرجیر کردن ویژهای را در زمان بازی ادا میکنند، و هم چنین، پنکسپ متوجه شد که زمانی که آنها را غلغلک میدهد نیز همین صدا را تولید میکنند، انگار که در حال خندیدن هستند. او فهمید، حیواناتی که در قفس تنها نگهداری میشوند به طور خاصی مشتاق نوازش بوده، و بسیار بیشتر از حیوانات دیگری که با دیگران بازی میکردند، میخندیدند. و همچنین رت ایزولهای که داروی تداخل در مسیر پاداش در مغزش را خورانده شده بود، بسیار کمتر میخندید. در خلاصه، یک رت غلغلک داده شده یک رت خوشحال است
برای مشاهده فیلم ها و رسانه های پیوست شده آیتم های